تمام غصه ها از همان جایی آغاز میشود که ترازو برمی داری و می افتی به جان دوست داشتنت... اندازه میگیری... حساب و کتاب میکنی! مقایسه میکنی! و خدا نکند حساب و کتابت برسد به آن جا که زیاد تر دوستش داشته ای... که زیاد تر گذشته ای،که زیاد تر بخشیده ای... به قدر یک ذره،ی ثانیه حتی! درست از همان جاست که توقع آغاز میشود... و توقع آغاز همه رنج هایی است که به نام عشق می بریم...
نظرات شما عزیزان:
|
About![]()
سرا پا اگر زرد و پژمرده ایم ولی دل به پاییز نسپرده ایم چو گلدان خالی لبه پنجره پر از خاطرات ترک خورده ایم دلی سربلند و سری سر به زیر از این دست عمری به سر برده ایم
Home
|